معنی کل پیج - جستجوی لغت در جدول جو

کل پیج

فرهنگ گویش مازندرانی

کلویج

(کِ لِ)

ماهی تابه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)

لغت نامه دهخدا

کلیج

(کَ خِ)

دهی از دهستان لاهیجان است که در بخش حومه شهرستان مهاباد واقع است و 340 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

گل پیچ

(گُ)

حریری نهایت باریک و غیر حاجب ماوراء که در آن گل سرخ خشک کردندی و برای دعوت به عروس با نبات به خانه مدعو فرستادندی. کیسه های خرد از حریر سخت نازک و باریک که در آن گل سوری خشک کردندی و زنان در میان جامه های نهاده تا بوی خوش گیرد. کیسه ای از حریر دیداری که در آن برگ گل سرخ یا گل یاس و امثال آن ریخته در میان البسه که درصندوق است نهند تا بوی خوش گیرد. و گاه آنرا با کمی نبات برای دعوت به عروس فرستند. (یادداشت مؤلف)

لغت نامه دهخدا

کلیج

(کُ)

نانی باشد که خمیر آن از دیوار تنور افتاده و در میان آتش پخته شده باشد. (برهان) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین) ، نان بزرگ روغنی را نیز گویند. (برهان). کلیچه. کلوچ. نان روغنی بزرگ. کلوچه. (فرهنگ فارسی معین). نان بزرگ روغنی. (ناظم الاطباء) :
کریمی که بر سفرۀ عام دارد
کلیج از مه و از کواکب کلیچه.
ابوالعلاء گنجوی (از آنندراج).
و رجوع به کلیچه شود

لغت نامه دهخدا

کلیج

(کِ)

اسبی را گویند که هر دو پای اوکج باشد. (برهان) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). اسب سگ دست را گویند یعنی هر دو دست آن کج باشد. (براهین العجم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
پیش رخش تو سبز خنگ فلک
لنگ و سکسک بود بسان کلیج.
عسجدی (از براهین العجم)

لغت نامه دهخدا

گل پیچ

حریری بسیار باریک و حاکل ماورا که در آن گل سرخ را خشک میکردند و برای دعوت بعروسی با نبات بخانه مدعو میفرستادند، کیسه ای کوچک از حریر بسیار نازک که در آن گل سوری را خشک میکردند و زنان در میان جامه مینهادند تا بوی خوش گیرد

فرهنگ لغت هوشیار

کلیج

صاحب عجب و تکبر، خودستا

فرهنگ لغت هوشیار

کلیج

((کَ))

صاحب عجب، متکبر، خودستا، چرک، ریم

فرهنگ فارسی معین

کچ پی

گرفتگی ماهیچه ای، خشک شدن به مانند درخت، بستن یک دست و یک

معنی کل پیج - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما